زار
زار1 هر چند در بندرعباس و کرانه های جنوب ایران شناخته شده است ، اما بومی بندرعباس نیست و ره آورد ملوانان و جاشوانی است که از آفریقا و هندوستان و کرانه های عربستان به لنگرگاه ها و آبخَست های جنوب ایران سفر میکردند . بیشتر مردم تنگدست و بینوا به آن گریبان میشوند و آن را یک گونه بیماری دانسته اند که بیشتر جلوه ی روانی دارد تا جسمانی . از نشانه های بُروز آن را سردرد ، کمردرد و ناراحتی های قلبی یاد کرده اند که امکان دارد تلقین نیز در آن نقش مهمی داشته باشد .
در بندرعباس جز در موارد بسیار کمی ، کسی از زار نشانی ندیده است که آن موارد انگشت شمار نیز مربوط به گذشته های دور است و اینک سال هاست که از آن خبری نیست . درباره پیدایش زار و چگونگی دچار شدن به آن مطلبی منطقی و پذیرفتنی دیده و شنیده نشده است . پژوهشگران و محققین هم تنها به بیان آنچه دیده یا شنیده اند ، بسنده کرده و به کند و کاو آن نپرداخته اند . آن را میتوان در نهایت گونه ای بیماری مانند صرع دانست که بیمار را برای مدتی کوتاه از حال طبیعی دور میسازد .
هنگامی که کسی گرفتار «زار» گشت ، باید محیط پیرامون او را آرام و بی سـر و صدا ساخت . تن او را باید شست و با داروهای محلی خوشبو ساخت و تا هفت روز او را از دیدگان دیگران پنهان داشت ؛ حتی گفته اند که او را هیچ زنی ، چه محرم و چه نامحرم نباید ببیند . مداوای بیمار کار همه کس نیست و این کار فقط از «بابا» و «ماما» ساخته است که این بیماری و گونه های آن را خوب می شناسند و میدانند چگونه با آن برخورد نمایند . «بابا» در مداوای بیماران مرد و ماما در مداوای بیماران زن مهارت دارد . بین زن و مرد هم در دچار شدن به این بیماری تفاوتی نیست و هر دو ممکن است ، گرفتار آن شوند . چون زار دارای انواع و اقسام جوراجور است ، مداوای هر نوع آن نیز به روش ویژه ای انجام میگیرد . هنر «بابا» یا «ماما» در آن است که نوع زار را بشناسد و داروی مخصوص آن را بیابد . بیرون ساختن زار از بیمار را اصطلاحاً به «زیر کردن» یا «زیر آوردن» بیان کرده اند ؛ وقتی زارِ کسی زیر آمد ، بیمار از شـرّ آن رها میشود و زندگی عادی خود را از سـر میگیرد . خود زاریان ، زار را «هوا» یا «باد» مینامند که ممکن است در کسی وارد شود و او را گرفتار سازد ، از همین روی «زاری ها» را اهل هوا یا باد هم میخوانند .
در کرانه های جنوب گروهی از دردها که با دارو و درمان های پزشکی مداوا نمیشود را اصطلاحاً باد مینامند ؛ برای مثال اگر کسی از پادرد یا کمردرد رنج ببرد و معالجات رایج نیز در بهبود آن سودمند نباشد ، میگویند که منشأ درد «باد» است و یکی از کارهایی که برای مداوای بیمار میکنند ، این است که او را به «آب باد» میبـرند . «آب باد» همان آب معدنی است که ممکن است ، گرم یا سـرد باشد . زار هم بر پایه تعریفی که از آن کرده اند ، نوعی «باد» است که «بابا» یا «ماما» باید آن را مداوا نماید . «بابا» یا «ماما» خود روزگاری گرفتار زار بوده اند و تجربیاتی درباره چگونگی دچار شدن به زار و مداوای آن به دست آورده اند و میتوانند زار را از تن بیمار بیرون سازند . زار را افزون تر از هفتاد گونه برشمرده اند که هر یک حالات خاص خود را دارند و مربوط به جایی هستند ؛ مانند زارِ عربی ، هندی ، زنگباری و ... ؛ اما شناخته شده ترین آنها عبارتند از :
متوری Matoori
نمرود Namrood
بابور Baboor
بومریم Bumaryom
په په Papah
دینگ مارو Dingmaro
چنان که گفته شد ، هر یک از این زارها با خصوصیات خود نمایان میشوند و درمان آنها نیز با روش ها و راه های ویژه انجام میشود ؛ اما در مجموع وقتی که بیمار ، گرفتار به زار خوانده میشد ، در یکی از شب های هفته (معمولاً سه شنبه شب ها که اصطلاحاً شب چهارشنبه مینامند) آیین ویژه ای به سرپرستی و کارگردانی «بابا» یا «ماما» برگزار میگردید . «بابا زار» در حالی که جامه ی سپیدی میپوشید و خیزرانی در دست داشت ، مراسم آیینی را اجرا میکرد . بر روی پارچه ای که گسترده بودند ، داروهای مخصوصی مانند : کُندُر* ، گِشتَه*، گُرَهک* و عود دود میکردند . کمی خوردنی نیز مانند حلوا مسقطی ، تخم مرغ پخته و ناپخته و ... میچیدند ، در این هنگام بیمار را در یک سوی مینشاندند و چادری بر سـر او می انداختند و یکی از مجمرها (گِشته سوز) که در آن گرهکو میسوخت ، زیر چادر و زیر بینی او میگرفتند (نوعی بخور دادن).
دود این داروها رفته رفته بیمار را از حال طبیعی دور میساخت . در این هنگام «بابا» یا «ماما» زار با خواندن کلمات خاص ، بیمار را وادار به انجام حرکات مخصوص میکرد . بیمار در آغاز شروع به جنبانیدن سـر و گردن و سپس همه بدن خود در زیر چادر مینمود (نوعی رقص).
هنگامی که این حرکات به اوج خود میرسید ، «بابا» یا «ماما» زار بالای سـر بیمار می آمد . از او میپرسید چه میخوری ؟ بیمار از خوردنی های روی پارچه چیزی را درخواست میکرد (بعضی از آنها تخم مرغ با پوست در دهان میگذاشتند و میخوردند) ؛ سپس از او میپرسید کیستی و از کجا آمده ای ؟ بیمار که از حال طبیعی خارج بود ، پاسخهایی میداد که اگـر روشن نبود «بابا» یا «ماما» زار با خیزرانی که در دست داشت ، بر تن او میکوبید و پرسش خود را دوباره میگفت ، بعد از این پرسش و پاسخ ها ها «بابا» یا «ماما» میگفت که این زار مثلاً «نوبان» است و از کرانه های آفریقا وارد شده است .
پس از آن مجمرها را از زیر بینی بیمار برمیداشتند و بیمار را مدتی به حال خود میگذاشتند ، تا کم کم به حال عادی برگردد . همین که بیمار حال عادی خود را بازمی یافت میگفتند : زارش پایین آمده . چنین کسی شایستگی ورود به گروه اهل هوا و زاری ها را پیدا میکرد و این زار را تا پایان زندگی با خود داشت ، اما میبایست که گه گاه در آیین زار شـرکت نماید . در جریان پایین آمدن زارِ بیمار ، زاریان دیگر که در مراسم حاضر بودند نیز تحریک شده و شروع به حرکات تند و فریادهای مخصوص میکردند . «بابا» یا «ماما» زار با خیزران آنها را کنترل و آرام میکرد .
شرکت در مراسم زاری ها برای دیگران آزاد بود (به عنوان تماشاچی) اما برای خود زاری ها دارای آداب و رسومی بود که باید رعایت میشد .
. کندر = Kondor : ماده ای که از سوختن آن دود سفید بلند میشود .
. گِشته = Geshtah : ماده ای خوشبو که روی آتش میسوزد و علاوه بر «زار» در مراسم ترحیم ، زیارت اهل قبور نیز میسوزانند .
. گرهکو = Gorahkoo : ماده ای مرکب از شیره ی خرما ، میخک که در مراسم زار کاربرد ویژه دارد .
منبع : کتاب « از بندرجـرون تا بندرعباس » / تألیف احـمد سایبانـی
عـکـس ها از : احـمد بـازمـاندگـان قـشـمـی
:: برچسبها:
زار ,
گرهکو ,
گیشته ,
:: بازدید از این مطلب : 1205
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3